انسان در توهم آزادی

انسان در توهم آزادی
انسان همیشه به دنبال راهی گشته تا بتواند خود را از تمام بندهایی که او را اسیرکرده است رها و آزاد کند و هیچ شخصی بردگی واسرات را دوست ندارد حتی اسیریکه به اسارت گیر میکند اما به جایی میرسد که تمام شرایط را قبول میکند آنهم زمانیکه احساس میکندنمیتواند شرایط را تعغییر دهدبرای این بردگی را در خفا قبول میکند که بتواند امور زندگی را انجام دهد اگر هرشخصی به درک و آگاهی برسد که تمام زندگی را در بردگی میگذراند شاید مرگ را به زیستن ترجیح بدهد انسان های عصر حاضر بردگانی هستند که باور کرده اند آزادی یعنی همین چیزی که میبینند و قبول کرده اندو زمانی که این روش به حالت جمعی و کلی برسد به یک باور ختم میشود باوری که هرچند دروغ است اما به عنوان حقیقت در گوش همه زمزمه میکند
و هیچ کسی با آن مخالفت نمیکند اگر کسی بخواهد خلاف آن صحبت کند یا دیوانه به حساب می آید یا مانند ماهی می مانند که خلاف جهت عمل میکند و رسیدنش به مقصد بسیار سخت است
دیوانه کسانی نیستند که خلاف دیگران صحبت میکنند بلکه آنهایی هستند که ماننددیگران یک عمر حرکت میکنند پس باید عاقل بود و زمانی به این درک خواهی رسیدکه راه را از تمام افراد میکنید
در زندگی دو نوع تفکر بیشتر وجود ندارد یا یک شخص احساس میکند که ازاد است
یا شخص دیگر احساس میکند گرفتار استبیشتر دغدغه های افراد در زندگی شاید پول باشد و نیاز های مالی زیرا آنها باور کرده اند پول همه چیز است و حتی با پول میشود انسانیت را خرید یا شاید تمام زندگی به دنبال این باشند که بتواند خود را به دیگران ثابت کنند شخصی که احساس آزادی میکند یا معنی آزادی حقیقی را نفهمیده است یا به اندازه
فهم خودش آزادی را تعریف میکند
زمانی که اسم انسان به گوش می آید هر شخصی احساس می کند که آزاد است اماهیچ وقت معنی آزادی واقعی را نخواهد چشید، زیرا قانونها قبل از اینکه تو به دنیابیایی نوشته شده اند، و از طریق جامعه پدر مادر و هر کس که اطراف شماست به شما تزریق میشود
وهرکسی به اندازه فهم و درک خود آزادی را تعریف میکندو حتی برای شما معنی آزادی را تعریف می کنندآزادی را برای خود چیزی میدانیم که جامعه ای که در آن زندگی میکنیم آن را منع کرده باشد اما در صورتی که نمیشود اسم آزادی را روی این کار گذاشت زیرا این آزادی در جایی دیگر روال معمول زندگی حساب میشود افرادی هستند که شاید روال و شرایط زندگی را برای خود بازتر کنند و خود را از تابو هایی که از اطراف گرفته شده است تا حدودی رها کنند اما باز نمیتوانند آنگونه ،که میخواهندزندگی کنندزیرا شرایطی که از قبل وضع شده است این اجازه را به او نخواهد داد و باید باز در تابوهایی که وجود دارد خود را وقف دهد اگر شخصی معنی این را بفهمد هیچ وقت رهایی کامل را احساس نخواهد کرد زندگی مکانیست پر از رنج و درد هایست که آدم خود را با آن سازگار کرده است وهیچ وقت نمیخواهد پای خود را فراتر از این بگذاردزمانی که به دنیا می آیی بعد از مدتی چرا های زیادی ذهن تورا درگیر میکند
مثلا اینجا کجاست؟ این مرد کیست؟ این زن کیست؟ ازادی چیست؟
خوب چیست؟ بد چیست؟ خانواده چیست؟ این پدر شماست و یک داده به مغز منداده میشود به اسم پدر که باید تا آخر عمر با آن زندگی کنیم و مانند شناستنامه هرکجا که میرویم آن را با خود حمل کنیم من اسم این را آزادی نمیگذارم وقتی که من حق انتخابی نداشته ام تو تا زمانی که در این قانون بمانی انسان خوبی هستی و جامعه تورا پذیراست اما حتی اگر گفته ای به زبان بیاوری که با افرادی که میشناسی در تضاد باشد تو را
قبول ندارند و میخواهند تورامحکوم کننند
زیرا افراد اینجا باورهایی را تکرار کرده اند که آنها نیز تکرار کرده اند و هیچکدام
نمیخواهند به باورهای خود شک کننند، یا اصلا فکر کننند چیزهاییی را قبول دارند و
قبول ندارند که چیزی از انها نمیدانند
و این کل زندگی را برای آنها تعریف میکنند
برای ساختن راهی به غیر این وجود ندارد که تخریب رایاد بگیر.
برای دانلود مقاله من بر روی دکمه دانلود کلیک کنید. وقتتون طلاست ممنونم این محبت در اختیار من گذاشته اید.
برچسبها
به این مطلب رای بدهید:

درباره shahabteymori
شهاب تیموری هستم مهندس it اما یه روزی تصمیم گرفتم به جای کامپیوتر، خودم رو مهندسی کنم وکمک کنم بقیه هم بتونن همین کار رو برای خودشون انجام بدن
نمایش همه مقالات shahabteymori1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
❤️ Alice sent you a HOT video! Click Here: http://bit.do/fSHAz ❤️